پدر بزرگ نشسته بود و ضربه زدن در جدول, نوه به او آمد و شروع به گفتن پدر بزرگ به اندازه کافی به سکس از پشت اینستا تف به خواب. پیرزن شروع به شکایت در مورد زندگی خود-چقدر سخت بود برای او زندگی می کنند. در یک نوه به وضعیت پدر و هنگامی که او شروع به عذاب او را مقاومت در برابر نیست چرا که او تصمیم گرفت تا سعی کنید آنچه پدر و مادر قادر به.