پسر با دختر برای یک مدت طولانی زندگی می کردند در همان حیاط بود و بسیار خوب دوستان آنها به مهد کودک رفت و صکس اینستا پس از آن دختر نقل مکان کرد در سه ماهه دوم و بچه long time no see اکنون جوان ملاقات کرد و او را دعوت به خانه اش جایی که او به تدریج شروع به از راه بدر کردن دختر جوان, اولین صعود بین پاهای او را و شروع به نوازش لب های او با زبان خود را پس از یک همکلاسی و چوچوله بازبان و دهان او را هل داد او را به یک بچه گربه.